نوید یار
بگوش باش پرستوبهار نزدیک است
به عاشقان خبری ده سوار نزدیک است
ز خواب غفلت و آشفتگی به پا خیزان
ز جام عشق بنوشان قرار نزدیک است
خزان به عزم سفر کولبار را بستست
چرا که درک نموده فرار نزدیک است
بس است گوشه و عزلت نشینی ای عابد
بیا که مجلس بزم و شرار نزدیک است
قدح بدور بینداز و می ز عشق آور
که ناجی آن چشم خمار نزدیک است
خدای وعده نوری ز دولتش دادست
بگوش باش پرستوبهار نزدیک است
منتظر